اکبر ابراهیمی گندمانی

وبلاگ شخصی معلمی که در جست و جوی بهترین هاست

اکبر ابراهیمی گندمانی

وبلاگ شخصی معلمی که در جست و جوی بهترین هاست

۰۲
مهر

رمز و راز نقاشی‌های کودکان

بچه‌ها به نقاشی علاقه زیادی دارند و آنچه می‌کشند بازتاب دنیای درونی آنهاست. بیشتر بچه‌ها به کارهای هنری‌شان فکر نمی‌کنند یا حتی آن را سانسور نمی‌کنند. در طول 40 سال گذشته نقاشی کودکان به عنوان بخش مهمی از تشخیص‌های متخصصان اطفال به کار می‌رود. نقاشی به آنها کمک می‌کند مراحل رشد کودک را در همان لحظه مشاهده کنند و درباره مشکل احتمالی آگاهی یابند. یک نقاشی ساده می‌تواند نگاهی اجمالی به جهان‌بینی کودک، نقش او در خانواده و روابطش با دیگر اعضای خانواده و البته اعتماد به نفس او باشد.

این نقاشی همچنین می‌تواند میزان استحکام او و خانواده را نشان دهد که بسیار مهم است. نقاشی کودکان حتی می‌تواند اوضاع فرهنگی و نوع رفتارهای اعضای خانواده را با یکدیگر مشخص کند اما این هشدار را در نظر داشته باشید که اگر می‌خواهید معنای پنهان شده در نقاشی را بیابید نباید آنها را بیش از حد تفسیر کنید. نباید هر خطی که کودک می‌کشد را بخوانید، بهتر است نقاشی بچه‌ها را فرصتی برای صحبت کردن با فرزندتان تلقی کنید و درباره آنچه می‌خواسته بکشد با او حرف بزنید. سپس سؤال‌هایی از او بپرسید تا ارتباط‌تان را به این ترتیب با فرزندتان بیشتر کنید. حواس‌تان باشد بیش از حد بر او تاثیر نگذارید و او تحت‌تاثیر شما نباشد. مثلا بگویید: «درباره نقاشی‌ات برام تعریف کن. این آدما کین توی نقاشیت. چیکار دارن میکنن؟ چرا مامانو این شکلی کشیدی؟» حالا با هم برخی از نقاشی‌های معمول بچه‌ها را تحلیل می‌کنیم.

 نقاشی‌های کودکان,نقاشی کردن کودک

 وقتی خانواده شکل کلونی به خود می‌گیرد

  • akbar ebrahimi
۰۲
مهر



چگونه کودکان باهوش را شناسایی کنیم؟



پدر و مادر اولین کسانی هستند که متوجه رشد حرکتی، رشد کلامی و کارهای ذهنی فرزند خود می شوند. رشد زودرس حرکتی، کلامی و ذهنی از ویژگی های کودکان دارای هوش بالا است.

کودک باهوش

این کودکان مستقل تر از سایر بچه های هم سنشان هستند و کنجکاوی های بیشتری نسبت به محیط اطرافشان از خود نشان می دهند.البته سن هوش انسان تا 15 سالگی افزایش پیدا می کند بنابراین آزمون هوشی افراد 15 ساله و بالاتر یکسان است.

کودکان تیزهوش کنجکاوترند. مرتب راجع به مسائل مختلف سؤال می کنند. یک کودک تیزهوش وقتی در مورد مورچه سؤال می کند از والدین خود توضیح کاملی درباره نحوه زندگی آنان می خواهد. آنان می خواهند به عمق مسائل فرو بروند. کودکان تیزهوش با توجه به این که قدرت فراگیری بالایی دارند ممکن است با کودکان عادی همسال خود خیلی احساس هماهنگی نکنند.

بنابراین مایلند که با افراد بزرگتر نشست و برخاست نمایند. افراد بزرگتر هم آنها را کمتر می پذیرند. بنابراین، این خطر وجود دارد که کودکان هوشمند تا اندازه ای احساس سرخوردگی و عدم رضایت کرده و منزوی بشوند. اما جای نگرانی نیست؛ زیرا اینها کاملا موقتی است.

به این ترتیب که این بچه ه با توجه به هوش بالایی که دارند بزودی می آموزند راه هایی برای برقراری ارتباط بهتر با دیگران پیدا کنند.

اغلب والدین این کودکان نگران این مسئله هستند که مبادا فرزندشان گوشه گیر شود و مهارت های عادی زندگی را فرا نگیرد. در حالی که دیده شده این کودکان اجتماعی تر از سایر مردم هستند و بسیار راحت تر می توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.

در واقع اگر کودکی گوشه گیر و منزوی بود و این مسئله تداوم داشت باید مشکوک شویم که شاید هوش او کافی نیست یا مبتلا به بیماری روانی و رفتاری از جمله اوتیسم (درخودماندگی) باشد. بنابراین همه چیز کودکان تیزهوش نویدبخش است.

آنها راجع به مسائل زندگی هم دیدگاه های جالبی را عنوان می کنند. دلشان می خواهد از هر چیزی سردر بیاورند. برای نمونه می توانند ساعت ها به حرکت مورچه ها یا جنبش برگ های یک درخت و یا طلوع و غروب خورشید نگاه کنند. این کار برای آنان بسیار جالب است.

آنان در مسائلی که از نظر دیگران ساده و بدیهی و عادی است می توانند ساعت ها بررسی و تفحص کنند و در واقع گفته می شود که دانشمندان و هنرمندان کودکان باهوشی هستند که توانمندی های دوران کودکی شان یعنی «کنجکاوی» خود را حفظ کرده اند.

یک دانشمند همیشه همواره در تلاش برای یافتن پاسخ سؤالات خود است. او می خواهد روابط بین اشیاء را کشف کند. او دنیای خیالی می سازد و شخصیت های خیالی می آفریند.

این کودکان تمایل زیادی به فعالیت های هنری دارند. والدین باید این خصوصیات را در فرزندشان تشویق کنند، زیر رشته های هنری راهگشای مسیرهای جدیدتری در زندگی آینده آنان است.


کمال طلبی این بچه ها را چگونه می توان کنترل کرد؟


- کودکان تیزهوش دلشان می خواهد بیشتر بدانند و چون از مسائل آگاهی بیشتری دارند، از این رو توقعات و خواسته هایشان نیز به همان نسبت بیشتر است.

آنان به علت هوش بالایشان محدودیت ها را بهتر می پذیرند. به طور کلی باید گفت: معمولا والدین دارای فرزند تیزهوش در کنار آمدن با آنان دشواری زیادی ندارند. مشکل در مورد کودکانی است که از هوش بالایی برخوردار نیستند.

آنان به طور ناخودآگاه تمایل دارند که این نقص خودشان را با داشتن امکانات ظاهری بیشتری جبران کنند. برای نمونه از والدین خود تقاضای لباس و کفش های گرانقیمت می کنند. در حالی که کودک باهوش به این چیزها توجه زیادی ندارد.

برای او کارکرد اشیاء مهم است نه ظاهر آنها. بنابراین یک لباس برای آن اندازه جذاب نیست که احیانا داشتن یک خودنویس ممکن است برایش جالب باشد. او رفتن به موزه را به رستوران ترجیح می دهد و... بنابراین والدین به راحتی می توانند با بچه های تیزهوش کنار بیایند.

کودک باهوش


برای تربیت این کودکان چه فاکتورهایی را باید در نظر گرفت؟


- باید توجه کرد که این کودکان به خاطر هوش بالایشان در یک محیط مصنوعی قرار نگیرند. دیدگاه امروزی در مورد تعلیم و تربیت کودکان، دیدگاه یکپارچه سازی و انسجام است. این دیدگاه می گوید: تمامی کودکان باید در جامعه با یکدیگر منسجم شوند.

بنابراین بهتر است از همان دوران مدرسه کودکان دارای ضرایب هوشی پایین تر در کنار کودکان عادی تحصیل کنند که البته این شامل کودکان کم بینا و کم شنوا نیز می شود.

و همین طور کودکانی که هوش بالاتری دارند بهتر است در کنار کودکان عادی درس بخوانند. دیدگاه جداسازی کودکان مدتهاست که از نظر علمی و اخلاقی و انسانی مردود شناخته شده است.

در واقع حق نداریم با آنان شبیه به ابزار رفتار کنیم و بگوییم که اینها به علت داشتن هوش بالاتر مستحق تربیت بهتری هستند تا در آینده از تربیت آنان بهره بیشتری ببریم.همه کودکان چه باهوش و چه کم هوش انسان هستند و در درجه اول ما باید شأن و کرامت انسانی را که خداوند در وجود هر انسانی به ودیعه گذاشته برای همه اقشار رعایت کنیم.

نه کودک کم هوش به خاطر هوش کم خود باید سرزنش شود و نه کودک باهوش به خاطر هوش خدادادی اش باید مورد ستایش قرار بگیرد. آنها باید بفهمند که تفاوت انسان ها دلیل بر تفاخر و تمایز آنها نیست.

هوش در صورتی ارزش پیدا می کند که در جهت رفاه موجودات دیگر مورد استفاده قرار بگیرد. یک فرد باهوش نباید خود را از دیگران جدا کند. او بهتر از هرکسی می تواند با دیگران همدلی کند و خودش را جای آنان قرار دهد. او هیچ وقت اطرافیانش را به خاطر نارسایی هایی که در وجودشان هست سرزنش نمی کند. در حالیکه افراد دارای هوش پایین به افراد دیکتاتور و ستمگری تبدیل می شوند که فکر می کنند همه باید مثل آنان فکر کنند.

افراد باهوش همیشه مهربان هستند و خود را به خاطر برآورده شدن نیازهای دیگران در درجه دوم قرار می دهند.

همانطور که در ابتدا اشاره کردم رشد عاطفی در صورت ارتباط با دیگران حاصل می شود. تنها از این طریق می توان از نحوه زندگی افراد و خواسته هایشان مطلع شد. جدا کردن این کودکان از دیگران نوعی احساس خودبزرگ بینی در آنان به وجود می آورد. بدترین آفتی که یک انسان ممکن است به آن مبتلا شود.

کودک باهوش


والدین برای تربیت فرزند تیزهوششان نیاز به چه ابزاری دارند؟


مغز انسان در اثر محرک های محیطی رشد می کند بنابراین هرچقدر که پدر و مادر محیط غنی تری از جهت آموزش و پرورش برای فرزندشان به وجود بیاورند کودک احتمال رشد هوشی بیشتری خواهد داشت.

برای نمونه با او حرف بزنند به سؤالات او پاسخ دهند. برایش کتاب بخوانند، او را به گردش ببرند و جانوران مختلف را به او نشان بدهند. از کودک بخواهند که با آنها صحبت کند. راجع به مسایل عملی صحبت کنند. موسیقی کلاسیک تأثیر زیادی در رشد هوشی افراد دارد تمامی اینها در پرورش استعداد اولیه کودک نقش زیادی دارد.

خوشبختانه کشور ما از جمله کشورهایی است که در آن به کتاب های کودکان توجه زیادی می شود. در واقع حتی گروه های سنی مختلف هم حتی برای خودشان کتاب دارند این طبقه بندی ها کاملا علمی است.

یعنی توصیه می کنم که والدین با توجه به طبقه بندی سنی کتاب ها، آن را انتخاب کنند. اما مهم تر از هر کتابی، ارتباط با والدین و با همسالان دیگر است. پدر و مادر نباید فرزندشان را به امان خدا و جلوی تلویزیون رها کنند. بلکه باید با آنها گفت وشنود داشته باشند.

گفت وشنود، یک ارتباط دو جانبه است که موجب رشد بیشتر فکری می شود. وقتی ما با کسی از نزدیک صحبت می کنیم هم چشمان ما حرکت می کند، هم گوش ما و هم سایر حواس ما در آن جا ارتباط دارند. در حالی که ارتباط با تلویزیون یک ارتباط دو سویه است. چون فقط گوش و چشم کار می کند. تعاملی نیست که روی ما تأثیر بگذارد یا برعکس.


علت خودکشی برخی از این کودکان در سن بلوغ چیست ؟


علتش این است که والدین با گمان اینکه کودک باهوش آنها باید در شرایطی جدا از بچه های دیگر پرورش پیدا کند آنها را از یک زندگی عادی محروم می کنند.

در حالی که این بچه دلش می خواسته بازی هم بکند بنابراین این کودک دچار بحران عاطفی شده احساس تنهایی کرده و واقعاً این مسئله دیده می شود که کودکان باهوشی که مربیان فهمیده ای ندارند ممکن است متأسفانه فشار زیادی بر آنها وارد شود و از جامعه جدا شوند.

احساس کنند که تک افتاده اند و کسی را ندارند که با آنان صحبت کند. رشد هوشی و عاطفی خیلی خوبه که همزمان با یکدیگر انجام بشه.

  • akbar ebrahimi
۰۱
مهر

http://jeps.usb.ac.ir/article_717_0.html

رابطه ی بین راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، خلاقیت هیجانی، عملکرد تحصیلی با بهداشت روانی در دانشجویان

مقاله 4، دوره 7، شماره 12، بهار 1389، صفحه 71-92  XMLاصل مقاله (249 K)
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
نویسندگان
علی عیسی زادگان؛ حسین جناآبادی؛ سعید سعادتمند*
چکیده
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان رابطه و پیش بینی بهداشت روانی از طریق راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، خلاقیت هیجانی و عملکرد تحصیلی انجام شد. در این پژوهش نمونه¬یی به حجم 361 دانشجو (191 دختر و 170 پسر) به شیوه ی نمونه گیری تصادفی طبقه ای از میان دانشجویان دانشگاه ارومیه انتخاب و با پرسشنامه های راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، سیاهه ی خلاقیت هیجانی و چک لیست بهداشت روانی ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از روشهای ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بهداشت روانی با ابعاد راهبردهای ناکارآمد تنظیم شناختی هیجان، سرزنش خود و فاجعه آمیز پنداری و سرزنش دیگران رابطه ی منفی معنی داری دارد. بین خلاقیت هیجانی و بهداشت روانی رابطه معناداری وجود نداشت. همچنین بین عملکرد تحصیلی و بهداشت روانی رابطه ی مثبت و معناداری وجود داشت. از بین متغیرهای پژوهش، سرزنش خود و فاجعه آمیز پنداری، سرزنش دیگران و عملکرد تحصیلی بیست وشش درصد از واریانس بهداشت روانی را تبیین نمودند. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که بهداشت روانی با راهبردهای ناکارآمد در تنظیم شناختی هیجان رابطه منفی و با عملکرد تحصیلی بالا رابطه مثبت دارد و با خلاقیت هیجانی رابطه ای ندارد.
کلیدواژگان
راهبردهای تنظیم شناختی هیجان؛ خلاقیت هیجانی؛ عملکرد تحصیلی؛ بهداشت روان
عنوان مقاله [English]
رابطه ی بین راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، خلاقیت هیجانی، عملکرد تحصیلی با بهداشت روانی در دانشجویان
چکیده [English]
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان رابطه و پیش بینی بهداشت روانی از طریق راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، خلاقیت هیجانی و عملکرد تحصیلی انجام شد. در این پژوهش نمونه¬یی به حجم 361 دانشجو (191 دختر و 170 پسر) به شیوه ی نمونه گیری تصادفی طبقه ای از میان دانشجویان دانشگاه ارومیه انتخاب و با پرسشنامه های راهبردهای تنظیم شناختی هیجان، سیاهه ی خلاقیت هیجانی و چک لیست بهداشت روانی ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از روشهای ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بهداشت روانی با ابعاد راهبردهای ناکارآمد تنظیم شناختی هیجان، سرزنش خود و فاجعه آمیز پنداری و سرزنش دیگران رابطه ی منفی معنی داری دارد. بین خلاقیت هیجانی و بهداشت روانی رابطه معناداری وجود نداشت. همچنین بین عملکرد تحصیلی و بهداشت روانی رابطه ی مثبت و معناداری وجود داشت. از بین متغیرهای پژوهش، سرزنش خود و فاجعه آمیز پنداری، سرزنش دیگران و عملکرد تحصیلی بیست وشش درصد از واریانس بهداشت روانی را تبیین نمودند. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که بهداشت روانی با راهبردهای ناکارآمد در تنظیم شناختی هیجان رابطه منفی و با عملکرد تحصیلی بالا رابطه مثبت دارد و با خلاقیت هیجانی رابطه ای ندار
  • akbar ebrahimi
۰۱
مهر
منابع کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی

دروس
منابع
مولف
مترجم
1- روانشناسی تربیتی(ضریب2)
الف) روانشناسی پرورشی" روانشناسی یادگیری و آموزش"
ب) روانشناسی تربیتی
ج) روانشناسی تربیتی اصول و کاربرد آن
د) کاربرد روانشناسی در آموزش(جلد 1و2)
دکتر علی اکبر سیف


دکتر پروین کدیور
گراور و برونینگ

رابرت بایلر




علی نقی خرازی    

پروین کدیور
2- زبان تخصصی(ضریب2)
الف)reading in psychology
ب) reading for the students of psychology
ج) متون روانشناسی
Readingin psychology
د) کتاب ارشد زبان تخصصی ویژه داوطلبان روانشناسی 
ز) کتاب ارشد مجموعه زبان انگلیسی شامل گرامر انگلیسی برای آزمون کارشناسی ارشد
دکتر کیانوش هاشمیان

دکتر حسین رستگارپور


محمدرضا تایینیان، حسین زارع

یحیی سید محمدی


کاظم طبیبی

انتشارات سمت






انتشارات پوران پژوهش


انتشارات پوران پژوهش
3- روش تحقیق و آمار(ضریب2)
الف) احتمالات و آمار کاربردی در روانشناسی و علوم تربیتی
ب) مبانی نظری و علمی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی
ج) روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی 
د) استنباط آماری در پژوهش رفتاری
ر) آمار توصیفی در علوم رفتاری
ز) شناخت روش علمی در علوم رفتاری
ه) استدلال آماری در علوم رفتاری(جلد1و2)
دکتر دلاور


دکتر دلاور 


دکتر دلاور


دکتر حیدر علی هومن

دکتر هومن 

دکتر هومن

ریچارد شیولسون















دکتر علیرضا کیامنش
4- روانشناسی رشد(ضریب2)
الف) رشد و شخصیت کودک
ب) پیشگامان روانشناسی رشد
ج) روانشناسی رشد(1)
د) روانشناسی رشد (2)
ر) روانشناسی رشد
ز) روانشناسی رشد
ژ) روانشناسی رشد
ی) روانشناسی ژنتیک( تحول روانی از تولد تا پیری)
ه) روانشناسی ژنتیک(2)
ماسن و دیگران

ویلیام سی گرین

جمعی از نویسندگان
دکتر حسین لطف آبادی
دکتر احدی و دکتر جمهری
دکتر احدی و بنی جمال
دکتر حمزه گنجی
دکتر محمود منصور
دکتر منصور- دکتر دادستان
ترجمه مهشید یاسایی

فربد فدایی

انتشارات سمت
5- روانشناسی عمومی(ضریب2)
الف) زمینه روانشناسی(ج1و2)
ب) روانشناسی عمومی
هیلگارد واتکینسون

وندر زندن
دکتر براهنی و همکاران
دکتر حمزه گنجی

  • akbar ebrahimi
۰۱
مهر

معرفی رشته روانشناسی تربیتی - مقطع کارشناسی ارشد

روان شناسی تربیتی به طور کلی یادگیری آموزشگاهی سرو کار و نقش آن در موارد زیر دسته بندی می شود 
1- تعیین هدفهای آموزشی، یعنی اینکه یادگیرندگان چه باید بیاموزند
2- تعیین ویژگیهای یادگیرندگان و رابطه آن ویژگیهای با یادگیری 
3- شناخت فرآیند یادگیری یعنی شناخت عواملی که افراد را به یادگیری سوق می دهد و یا باعث تغییر طرز فکر آنها به موضوعی می گردد. 
4- شناخت فرآیند یادگیری، یعنی چه رابطه ای بین شیوه ها و فعالیتهای آموزشی در رابطه با هدفهای خاص و اختلافات فردی یادگیرنده موجود است. 
5- ارزشیابی یادگیری بالاخص یادگیری پیشرفت درسی طرز فکر و چگونگی استفاده از این ارزشیابیها در بازبینی جنبه های مختلف برنامه ها درسی 
6- پرورش ابزارهای اندازه گیریهای روانی – تربیتی لازم برای شناخت یادگیرندگان و ارزشیابی فرآیند آموزش- یادگیری 

طول دوره تحصیل

دوره کارشناسی ارشد رشته روان شناسی تربیتی به صورت آموزش و ناپیوسته برده و طول مدت آن به طور متوسط 2 سال می باشد که در طی آن دانشجویان قادر خواهد بود دروس نظری و عملی این دوره را بگذرانند. حداکثر مدت مجاز در این دوره 3سال است.

تعداد واحدها

تعداد کل واحدهای این دوره 32 واحد به شرح زیر است
الف: دروس الزامی 26 واحد 
ب: دروس اختیاری 6 واحد 
ج: دروس پیشنیاز 

  • akbar ebrahimi
۳۱
تیر


آیا من هم می توانم فردی خلاق باشم؟

به راستی آیا خلاقیت مختص معدودی افراد خاص است؟ آیا فقط بعضی از افراد خوشبخت هستند که خلاق به دنیا می‌آیند و می‌توانند کارهای خلاقانه انجام دهند؟

برای پاسخ دادن به سوال فوق باید ابتدا مفهوم و واقعیت خلاقیت را درک کرد و با خصوصیات افراد خلاق آشنایی پیدا کرد. بسیاری از مردم به دلیل عدم آشنایی با موضوع خلاقیت، برداشت‌ها و تصورات نادرستی از آن دارند. این برداشت‌ها باعث شده که آنها خلاقیت را موضوعی بسیار پیچیده و دست‌نیافتنی تصور کنند. 

 

واقعیت خلاقیت چیست؟

طبق تحقیقات به عمل آمده، بیش از 90 درصد کارهای کودکان (همه کودکان) خلاقانه است. از آن جایی که همه افراد بزرگسال، زمانی کودک بوده‌اند، بنابراین همه خلاق به دنیا می‌آیند و خلاقیت مختص افراد خاصی نیست. 

 

میزان کارهای خلاقانه افراد در سنین مختلف

 

ولی اگر همه کودکان، خلاق به دنیا می‌آیند؛ پس چرا همه بزرگسالان جامعه خلاق نیستند و این صفت فقط در تعداد معدودی از افراد دیده می‌شود؟

جواب این سوال را باید در مراحل رشد کودکان جستجو کرد. واقعیت این است که کودکان به تدریج با افزایش سن و ورود به مدرسه و جامعه، از طرف بزرگسالان تحت فشار قرار می‌گیرند تا رفتار کودکانه (= خلاقانه)شان را کنار بگذارند و خود را شبیه بزرگسالان کنند!

واقعیت فوق، همراه با برداشت‌ها و تصورات نادرست بزرگسالان از خلاقیت و همچنین عدم باور آنها به این که می‌توانند خلاق باشند، باعث می‌شود که آنها از خلاقیت فاصله بگیرند و آن را برای خود غیرقابل حصول فرض کنند. 

برای روشن‌تر شدن موضوع، در زیر سه خصوصیت مهم خلاقیت ارائه شده که در صورت توجه به آنها می‌توانیم نگاه واقع بینانه‌تری نسبت به مقوله خلاقیت داشته باشیم:

سه خصوصیت بسیار مهم خلاقیت

1. خلاقیت مختص افراد خاص نیست و همه مردم دارای این توانایی هستند. گرچه سطح آن در افراد مختلف، متفاوت است. در واقع خلاقیت چیز عجیب و غریبی نیست، بلکه یکی از خصوصیات و توانایی‌های بشر است و ما حتی برخی اوقات بدون آن که شناختی از خلاقیت داشته باشیم، در حل مسائل‌مان از آن استفاده می‌کنیم.

2. خلاقیت یک مهارت اکتسابی و قابل یادگیری است. افراد با هر سطحی از خلاقیت، قادر به فراگیری و ارتقاء سطح خلاقیت خود هستند.

3. خلاقیت منحصر به امور و فعالیت‌های خاص نیست. بعضی از مردم خلاقیت را منحصر به فعالیت‌های هنری می‌دانند. برخی نیز آن را مختص فعالیت‌های سطح بالا و اختراع و اکتشاف می‌دانند. در صورتی که کاربرد خلاقیت بسیار گسترده‌تر بوده و شما می‌توانید از آن در کارها و مسائل کوچک زندگی روزمره تا مسائل بسیار پیچیده علمی و در سطح جهانی استفاده نمایید.

پس براساس خصوصیات سه گانه فوق، اولا خلاقیت در اختیار قشر و گروه خاصی از مردم نیست. ثانیا یک مهارت قابل یادگیری است و هر کس که اراده کند، می‌تواند به فرد خلاقی تبدیل شود. و ثالثا خلاقیت به درد همه مردم با هر نوع و سطحی از کار می‌خورد.

 

نظر شما در مورد سوال مطرح شده در تیتر این مطلب چیست؟ آیا هر یک از ما هم میتوانیم خلاق باشیم؟ اگر جوابتان مثبت است، تاکنون چه اقدام یا اقداماتی در رسیدن به این مهم انجام دادهاید؟! 

 

 

 

  • akbar ebrahimi
۳۱
تیر




چرا خلاقیت و نوآوری؟

 Rasoul Omid

   

چرا در چند دهه اخیر واژه‌های Creativity و Innovation در دنیا و به دنبال آن در چند سال گذشته، واژه‌های خلاقیت و نوآوری در کشور، به سر زبانها افتاده و بیشتر از گذشته در مورد آنها صحبت می‌شود، کتابها نوشته می‌شود، کنفرانسها و همایشها برگزار می‌شود و بالاخره وبسایت‌ها و وبلاگهای مختلف راه‌اندازی می‌شوند؟ در این سالها چه اتفاق یا اتفاقاتی افتاده که باعث اهمیت بیش از پیش موضوعاتی مانند خلاقیت و نوآوری شده است؟

برای پاسخ دادن به این سوالات شاید بهتر باشد نگاه گذرایی به تغییرات عمده چند دهه گذشته دنیا بیندازیم و ببینیم در این برهه از زمان چه عامل یا عواملی باعث به تکاپو افتادن بشر شده است.

اولین تغییر مشخص رشد سرسام‌آور جمعیت است. در سی سال گذشته جمعیت جهان (و همچنین ایران) تقریبا دو برابر شده است! کره زمین پیش از این چنین سرعت رشد و افزایش جمعیت را به خود ندیده بود. 

تغییر عمده بعدی کاهش شدید منابع طبیعی است. مسلما هر چه جمعیت جهان افزایش پیدا کند، فشار روی منابع طبیعی نیز بیشتر می‌شود. جمعیت زیاد نیاز به غذای بیشتر، مکان بیشتر و امکانات بیشتر دارد. ولی باید توجه داشت که بیش از یک کره (کره زمین) در اختیار بشر گذاشته نشده است. البته آن را هم با سایر موجودات زنده شریک هستیم. گرچه شریک منصفی نیز نیستیم!

از طرف دیگر هر یک از جمعیت 7 میلیاردی کره زمین برای تامین نیازهای خود به شغل و درآمد احتیاج دارند. دیگر نوع و شمار مشاغل چند دهه پیش جوابگوی سرعت رشد سرسام‌آور جمعیت بشر و نیازهای روزافزون آن نیست. در واقع نمی‌توان با امکانات، برنامه‌ها، سیاست‌گذاریها و فن‌آوریهای گذشته به حل مسائل و مشکلات آینده و رویارویی با تغییرات به وجود آمده رفت.

با دگرگونی در ساختار جمعیتی بشر و نیازهای نامحدود انسان، از چند دهه گذشته شاهد تغییرات شگرف در فن‌آوریهای نو هستیم. به طوری که این تغییرات، عصر حاضر را کاملا غیرقابل پیش‌بینی کرده و هر لحظه می‌توان منتظر ظهور پدیده‌ای جدید در دنیای فناوری بود. بنیان تمام این پیشرفت‌ها و فن‌آوریهای نوظهور چیزی نیست بجز «خلاقیت و نوآوری»، توانایی که مختص نوع بشر است. توانایی که انسان غارنشین را به انسان قرن بیست و یکم تبدیل کرده است.

با مشخص شدن اهمیت خلاقیت و نوآوری در ایجاد تحول و رفع نیازهای بشر، دیگر ملاک ارزش‌گذاری شرکتهای بزرگ و چند ملیتی دنیا؛ پول، زمین و امکانات نیست، بلکه این نیروی انسانی خلاق و نوآور است که سرمایه و دارایی اصلی آنها بشمار می‌رود. زمانی که استیو جابز به عنوان مدیرعامل شرکت اپل، با قدرت خلاقیت فوق‌العاده خود صنایع تلفن همراه و کامپیوترهای سیار را متحول کرد و همه را مسحور تواناییهای خود ساخت، بار دیگر همه قانونمندیهای گذشته را درهم کوبید و اهمیت حیاتی نیروی انسانی خلاق و نوآور را به رخ جهانیان کشید.




اکنون دیگر شرکتها و صنایع مانند گذشته به دنبال استخدام نیروی انسانی با مدارک دانشگاهی بالا نیستند! آنها برای تاب آوردن در شرایط پررقابت و نفس‌گیری که بین شرکتهای رقیب وجود دارد، نیازمند نیروی انسانی خلاق هستند. 

اکنون در شرایطی که شرکتهای بزرگ بر سر جذب جوانان خلاق رقابت سختی را شروع کرده‌اند، معضل بیکاری یکی از مهمترین دغدغه‌های جوانان شده است! جوانان تحصیل کرده‌ای که به توصیه والدین و اطرافیان، فقط تحصیل کرده‌اند. تحصیل کرده‌اند که بتوانند با مدارج بالای تحصیلات، در یکی از شرکتهای اسم و رسم‌دار میز مناسبی برای خود دست و پا کنند. غافل از اینکه در قرن بیست و یکم دیگر به حضور فیزیکی کارمندان حقوق نمی‌دهند. بنابراین نیازی به میز و صندلی نیز نیست. اکنون جای میز و صندلی را لپ تاپ و خط اینترنت گرفته و مهم نیست خودت کجایی، مهم این است که چقدر ذهن خلاقت می‌تواند در خدمت منافع شرکت باشد.

و اکنون در قرن حاضر، خلاقیت و نوآوری نه فقط برای حل مسائل و مشکلات کلان جهانی، بلکه حتی به عنوان یک مهارت مهم و کلیدی برای حل مسائل روزمره تک تک افراد مطرح است.

نظر شما در مورد خلاقیت و نوآوری چیست؟ آیا فکر نمی کنید وقت آن رسیده که بیشتر به فکر کودکانمان باشیم و آنها را برای آینده ای متفاوت آماده کنیم؟

  • akbar ebrahimi
۳۱
تیر




آیا کودکان نیاز به آموزش خلاقیت دارند؟

do kids need cretivity training

   

در عصر حاضر والدین بیش از گذشته نگران آینده فرزندان خود هستند و در حد امکان و مقدورات، سعی می‌کنند فرزندانی با کفایت و توانمند تربیت کنند. همان طور که پیش‌تر در مقاله «چرا خلاقیت و نوآوری؟» ذکر شد، در قرن حاضر شرایط نسبت به گذشته کاملا فرق کرده است. سرعت تغییرات آن قدر زیاد شده که پیش‌بینی حتی آینده‌ی نزدیک نیز مشکل شده است. دیگر نمی‌توان با ابزار گذشته و حال به استقبال آینده رفت. برای جا نماندن از قافله پرشتاب تکنولوژی، باید به ابزار روز تجهیز شد. از جمله، ابزاری به نام خلاقیت!

 

با این شرایط چگونه می‌توانیم فرزندانمان را برای رویارویی با آینده آماده کنیم؟ کودکان چقدر نیاز به فراگیری خلاقیت دارند؟ آیا لازم است از خردسالی به آنها آموزش خلاقیت دهیم؟ و بالاخره به چه روش یا روشهایی می‌توانیم به کودکان آموزش خلاقیت داد؟

شاید جالب باشد که بدانید، کودکان بدون هیچ آموزش خاصی، از بدو تولد تا حدود 5 سالگی، 90 درصد کارهایشان همراه با خلاقیت است. در واقع شاید بهتر باشد قبل از این که بخواهیم به کودکان خلاقیت یاد بدهیم، خودمان به فکر یادگیری خلاقیت از کودکان باشیم! 

طفل پس از تولد، با کنجکاوی و اشتیاق وصف‌ناپذیری به دنبال کشف دنیای ناشناخته‌ای است که به تازگی پا به آن گذاشته است. گیرنده‌های حسی او به شدت فعال هستند و او را در امر شناسایی محیط اطرافش کمک می‌کنند. 

علاوه بر شناخت محیط، او شناخت از خود را نیز توسعه می‌دهد و هر روز بر توانمندی‌های خود برای وفق دادن خویش با محیط جدید می‌افزاید. تلاش خستگی ناپذیر، کنجکاوی و خلاقیت سرشار باعث می‌شود که کودک در چند سال اول زندگی خود از یک موجود ناتوان و وابسته، به فردی توانا و مستقل تبدیل کند. فردی که تغییرات شگرفی در توانایی‌ها و مهارت‌های فردی و اجتماعی‌اش به وجود آمده است. 

http://www.moalemekhalagh.com/index.php/articles/74

kidshttp://www.moalemekhalagh.com/index.php/articles/74

خوب اگر کودکان تا این اندازه دارای خلاقیت هستند، پس مشکل چیست؟ چرا باید نگران آنها باشیم؟ و چرا باید به فکر آموزش خلاقیت به آنها باشیم؟

در حقیقت مشکل از زمانی شروع می‌شود که بچه‌ها به سن 5، 6 سالگی می‌رسند و ما بزرگ‌ترها برای تربیت مناسب(!) آنها آستین بالا می‌زنیم. بچه‌ها را تشویق می‌کنیم که به تدریج بازیهای دوران کودکی را کنار بگذارند، از خیال‌بافی دست بردارند و مثل ما بزرگ‌ترها قانونمند و واقع‌گرا باشند. ما از آنها می‌خواهیم که منطقی‌تر فکر کنند. و متاسفانه همه اینها یعنی تخطئه کردن آزادی تفکر و خلاقیت. 

با ورود کودکان به مدرسه، این مشکل حتی حادتر می‌شود. تخیل، آزادی تفکر و آزادی عمل عوامل بسیار مهم و موثری در بروز و ظهور خلاقیت هستند. ولی در مدرسه فشار برای به حداقل رساندن این عوامل افزایش قابل توجهی پیدا می‌کند و کودکان بیش از پیش از تفکر خلاق فاصله می‌گیرند. به طوری که خلاقیت 90 درصدی کودکان خردسال، در این زمان به تدریج به کمتر از 20 درصد کاهش پیدا می‌کند.

kid2

نظر شما در مورد سوال این مقاله چیست؟ آیا کودکان نیاز به آموزش خلاقیت دارند؟ و یا بهتر است قبل از این که به فکر آموزش خلاقیت به کودکان باشیم، سعی کنیم مانع از بروز طبیعی خلاقیت در آنها نشویم؟

 

  • akbar ebrahimi
۱۳
خرداد

  • akbar ebrahimi
۱۳
خرداد
  • akbar ebrahimi